اللهم عجل الولیک الفرج

زندگینامه بهنام محمدی
شهدا شرمنده ایم | صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل
نويسندگان
لگوی ما
div>head
علمای شیعه
آیت الله سیستانی

آیت الله خامنه ای

آیت الله وحید خراسانی

آیت الله صافی گلپایگانی

آیت الله مکارم شیرازی

بهنام در تاریخ 12/11/1345 در منزل پدر بزرگش در خرمشهر به دنیا آمد ریزه بود و استخوانی اما فرز چابک بازیگوش و سرزبان دار.شهریور 59 بود که شایعه حمله عراقی ها به خرمشهر قوت گرفته بود خیلی ها داشتند شهر را ترک می کردند باور نمی کرد که خرمشهر دست عراقی ها بیفتد اما جنگ واقعاً شروع شده بود بهنام تصمیم گرفت بماند بمباران هم که می شد بهنام 13 ساله بود که می دوید و به مجروحین می رسید.از دست بنی صدر آه می کشید که چرا وعده سر خرمن میدهدمدافعین شهر با کوکتل مولوتف و چند قبضه سلاح (کلاش و ژ3) مفابل عراقی ها ایستاده بودند بعد رئیس جمهور گفته بود که سلاح مهمات به خرمشهر ندهید بهنام عصبانی بود مردم در شلیک گلوله هم باید عنایت می کردند به سقوط خرمشهر چیزی نمانده بود بهنام میرفت شناسایی چند بار او گفته بود ((دنبال مامانم می گردم گمش کردم)) عراقی ها فکر نمی کردند بچه 13 ساله برود شناسایی رهایش میکردند .یکبار رفته بود شناسایی عراقی ها گیرش انداختند و چند تا سیلی آبدار به او زدند جای دست سنگین مامور عراقی روی صورت بهنام مانده بود وقتی بر می گشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود هیچ چیز نمی گفت فقط به بچه ها اشاره می کرد عراقی ها کجا هستند و بچه ها راه می افتادند یک اسلحه به غنیمت گرفته بود با همان اسلحه 7 عراقی را اسیر کرده بود احساس مالکیت می کرد به او گفتند که باید اسلحه را تحویل دهی می گفت به شرطی اسلحه را تحویل می دهم که به من حداقل یک نارنجک بدهید یا این یا آن دست آخر به او یک نارنجک دادند یکی گفت ((دلم برای عراقی های مادر مرده می سوزد که گیر بیفتند بهنام خندید))برای نگهبانی داوطلب شده بود به او گفتند((به تو اسلحه نمی دهیم ها))بهنام هم ابرو بالا انداخت و گفت ((ندهید خودم نارنجک دارم)) با همان نارنجک دخل یک جاسوس نفوذی را آورد .شهر دست عراقی ها افتاده بود در هر خانه چند عراقی پیدا می شد که کمین کرده بودند یا داشتند استراحت می کردند خودش را خاکی می کرد موهایش را آشفته می کرد و گریه کنان می گشت خانه هایی را که پر از عراقی بود به خاطر می سپرد عراقی ها هم با یک بچه خاکی نق نقو کاری نداشتند گاه می رفت داخل خانه ها پیش عراقی ها می نشست مثل گرولال ها از غفلت عراقی ها استفاده می کرد
ادامه در ادامه مطلب


برچسب‌ها: زندگینامه بهنام محمدی,
ادامه مطلب
[ جمعه 29 شهريور 1392 ] [ 12:26 ] [ خادم الشهدا ]

وصیت نامه اول

 بسم الله الرحمن الرحیم
همسرم ! راه خدا را انتخاب کن که جز این راه دیگری برای خوشبختی وجود ندارد
. . . ملیحه جان همانطوری که میدانی احترام مادر واجب است . اگر انسان کوچکترین ناراحتی داشته باشد اولین کسی که سخت ناراحت می شود مادراست که همیشه به فکر فرزند یعنی جگرگوشه اش می باشد. . .
. . . ملیحه جان اگر مثلا نیم ساعتی فکر کردی راجع به موضوعی هرگز به تنهایی فکر نکن حتما از قرآن مجید و سخنان پیامبران - امامان استفاده کن و کمک بگیر- نترس هر چه می خواهی بگو. البته درباره هر چیزی اول فکر کن . هر چه که بخواهی در قرآن مجید هست مبادا ناراحت باشی همه چیز درست می شه ولی من می خواهم که همیشه خوب فکر کنی . مثلا وقتی یک نفر به تو حرفی می زند زود ناراحت نشو درباره اش فکر کن ببین آیا واقعا این حرف درسته یا نه . البته بوسیله ایمانی که به خدا داری.
ملیحه جان به خدا قسم مسلمان بودن تنها فقط به نماز و روزه نیست البته انسان باید نماز بخواند و روزه هم بگیرد . اما برگردیم سرحرف اول اگر دوستت تو را ناراحت کرد بعد پشیمان شد و به تو سلام کرد و از تو کمک خواست حتما به او کمک کن . تا میتونی به دوستانت کمک کن و به هر کسی که می شناسی و یا نمی شناسی خوبی کن. نگذار کسی از تو ناراحت بشه و برنجه.
هر کسی که به تو بدی می کند حتما از او کناره بگیر و اگر روزی از کار خودش پشیمون شد از او ناراحت نشو. هرگز بخاطر مال دنیا از کسی ناراحت نشو.
ملیحه جون در این دنیا فقط پاکی، صداقت ،ایمان ، محبت به مردم ، جان دادن در راه وطن ، عبادت باقی می ماند. تا می تونی به مردم کمک کن . حجاب ، حجاب را خیلی زیاد رعایت کن . اگه شده نان خشک بخور ولی دوستت ، فامیلت را که چیزی نداره، کسی که بیچاره است او را از بدبختی نجات بده. تا میتونی خیلی خیلی عمیق درباره چیزی فکر کن. همیشه سنگین باش. زود از کسی ناراحت نشو از او بپرس که مثلا چرا اینکار را کردی و بعد درباره آن فکر کن و تصمیم بگیر. . .
. . . ملیحه به خدا قسم به فکر تو هستم ولی می گویم شاید من مردم باید ملیحه ام همیشه خوشبخت باشد . هرگز اشتباه فکر نکند . همیشه فقط راه خدا را انتخاب بکند . چون جز این راه راه دیگری برای خوشبختی وجود ندارد .
ملیحه باید مجددا قول بدهی که همیشه با حجاب باشی . همیشه با ایمان باشی . همیشه به مردم کمک کنی . به همه محبت کنی . در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است و راه خداست . . .
. . . اگه می خواهی عباس همیشه خوشحال باشد باید به حرفهایم گوش کنی . ملیحه هرچقدر میتونی درس بخون . درس بخون درس بخون . خوب فکر کن . به مردم کمک کن . کمک کن خوب قضاوت کن . همیشه از خدا کمک بخواه . حتما نماز بخون . راه خدا را هرگز فراموش نکن . . .
. . . همیشه بخاطرت این کلمات بسیار شیرین و پر ارزش را بسپار « کسی که به پدر و مادرش احترام بگذارد ، یعنی طوری با آنها رفتار کند که رضایت آنها را جلب نماید ، همیشه پیش خداوند عزیز بوده و در زندگی خوشبخت خواهد بود . . .
ملیحه مهربانم هروقت نماز میخونی برام دعا کن

دومین وصیتت نامه در ادامه مطلب .


برچسب‌ها: وصیت نامه شهید عباس بابائی,
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 28 شهريور 1392 ] [ 23:15 ] [ خادم الشهدا ]

*اولين وصيت نامه شهيد همت:

به تاريخ 19/10/59 شمسي ساعت 10:10 شب چند سطري وصيت نامه مي نويسم : هر شب ستاره اي را به زمين مي کشند و باز اين آسمان غم‌زده غرق ستاره است ، مادر جان مي داني تو را بسياردوست دارم و مي داني که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهيدان داشت.مادر، جهل حاکم بر يک جامعه انسانها را به تباهي مي کشد و حکومت هاي طاغوت مکمل هاي اين جهل اند و شايد قرنها طول بکشد که انساني از سلاله پاکان زائيده شود و بتواند رهبري يک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گيرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است. مادرجان، به خاطر داري که من براي يک اطلاعيه امام حاضر بودم بميرم ؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سينه و وجود گنديده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهيد برايم دعا کنند تا شايد خدا من روسياه را در درگاه با عظمتش به عنوان يک شهيد بپذيرد ؛ مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهاي سازش کار و بي تفاوت و متاسفانه جواناني که شناخت کافي از اسلام ندارند و نمي دانند براي چه زندگي مي کنند و چه هدفي دارند و اصلا چه مي گويند بسيارند. اي کاش به خود مي آمدند. از طرف من به جوانان بگوئيد چشم شهيدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخيزيد و اسلام را و خود را دريابيد نظير انقلاب اسلامي ما در هيچ کجا پيدا نمي شود نه شرقي - نه غربي؛ اسلامي که : اسلامي ... اي کاش ملتهاي تحت فشار مثلث زور و زر و تزوير به خود مي آمدند و آنها نيز پوزه استکبار را بر خاک مي ماليدند. مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندين سال طول مي کشد تا بتواند کم کم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بيرون ببرد ولي روشنفکران ما به اين انقلاب بسيار لطمه زدند زيرا نه آن را مي شناختند و نه باريش زحمت و رنجي متحمل شده اند از هر طرف به اين نو نهال آزاده ضربه زدند ولي خداوند، مقتدر است اگر هدايت نشدند مسلما مجازات خواهند شد . پدر و مادر ؛ من زندگي را دوست دارم ولي نه آنقدر که آلوده اش شوم و خويشتن را گم و فراموش کنم علي وار زيستن و علي وار شهيد شدن, حسين وار زيستن و حسين وار شهيد شدن را دوست مي دارم شهادت در قاموس اسلام كاري‌ترين ضربات را بر پيكر ظلم، جور،شرك و الحاد مي‌زند و خواهد زد. ببين ما به چه روزي افتاده ايم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشيده است ولي چاره اي نيست اينها سد راه انقلاب اسلاميند ؛ پس سد راه اسلام بايد برداشته شودند تا راه تکامل طي شود مادر جان به خدا قسم اگر گريه کني و به خاطر من گريه کني اصلا از تو راضي نخواهم بود. زينب وار زندگي کن و مرا نيز به خدا بسپار ( اللهم ارزقني توفيق الشهادة في سبيلک) .
و السلام؛
محمد ابراهيم همت

دومین وصییت نامه در ادامه مطلب


برچسب‌ها: وصيت نامه شهيد «حاج همت»,
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 28 شهريور 1392 ] [ 23:12 ] [ خادم الشهدا ]
)« خواهران ما در حالى كه چادر خود را محكم برگرفته ‏اند و خود را هم چون فاطمه و زینب حفظ می ‏كنند... هدف‏دار در جامعه حاضرشده ‏اند.»

 (رییس جمهور شهید محمد على رجایى)     

2)«اى خواهرم: قبل از هر چیز استعمار از سیاهى چادر تو می ‏ترسد تاسرخى خون من.»

 (شهید محمد حسن جعفرزاده)        

3) «مادرم... من با حجاب و عزت نفس و فداكارى شما رشد پیدا كردم.»

 (شهید غلامرضا عسگرى)        

4)«شما خواهرانم و مادرانم: حجاب شما جامعه را از فساد به سوى‏معنویت و صفا مى‏كشاند.»

 (شهید على رضائیان)          

5) «از خواهران گرامى خواهشمندم كه حجاب خود را حفظ كنند، زیرا كه‏حجاب خون‏بهاى شهیدان است.»

  (شهید على روحى نجفى)        

6) «و تو اى خواهر دینى‏ام: چادر سیاهى كه تو را احاطه كرده است ازخون سرخ من كوبنده تر است.»

   (شهید عبدالله محمودى)         

7)«خواهر مسلمان: حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد. برادرمسلمان: بى‏اعتنایى شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خواهران خواهدشد.»

 (شهید على اصغر پور فرح آبادى)         

8)«به پهلوى شكسته فاطمه زهرا(س) قسمتان می دهم كه، حجاب را حجاب ‏را، حجاب را، رعایت كنید.».

(شهید حمید رستمى)          

9) «خواهرم: حجاب تو مشت محكمى بر دهان منافقین و دشمنان اسلام مى زند.»

  (شهید بهرام یادگارى)          

10)«یك دختر نجیب باید باحجاب باشد.»

    (شهید صادق مهدى پور)          

11)«از تمامى خواهرانم مى‏خواهم كه حجاب این لباس رزم را حافظ باشند.»

  (شهید سید محمد تقى میرغفوریان)          

12)«خواهرم: از بى حجابى است اگر عمر گل كم است نهفته باش و همیشه گل باش.»

 (شهید حمید رضا نظام)          

13) «حفظ حجاب هم چون جهاد در راه خداست»

  (شهید محمد كریم غفرانى)           

14) «خواهرم: محجوب باش و باتقوا، كه شمایید كه دشمن را با چادرسیاهتان و تقوایتان مىكشید.»
 «حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را مى بینى و دشمن تو را نمى بیند.»

 (سردار شهید رحیم آنجفى)         


برچسب‌ها: مجموعه‌ی وصیت نامه‌های شهدا درباره‌ی حجاب ,
[ پنج شنبه 28 شهريور 1392 ] [ 23:8 ] [ خادم الشهدا ]

در تیرماه 1332 در خانواده ای متوسط در خطه ی سرسبز شمال، پسری به دنیا آمد که نام وی را احمد گذاردند. احمد دوران دبستان وسه سال اول دبیرستان را به ترتیب در«کیاکلا» و«سرپل تالار» و سه سال آخر را در دبیرستان «قناد» بابل گذراند.
پدرش فردی شجاع و ظلم ستیز بود، از شجاعت پدر همین بس که علی رغم تصدی پست فرماندهی ژاندارمری در یکی از شهرهای شمال، به مبارزه با سردمداران زر و زور پرداخت و در نهایت مجبور به استعفاشد و به کشاورزی مشغول شد. از ایمان و قدرت روحی مادرش همین بس که هنگام دفن شهید کشوری، در حالی که عکس او را می بوسید، پرچم جمهوری اسلامی ایران را که با دست خود دوخته بود بر سر مزار فرزند آویخت و فریاد زد: "احسنت پسرم، احسنت" 
دوران تحصيلش را به عنوان شاگردي ممتاز به پايان رساند. وي ضمن تحصيل، علاقه زيادي به رشته‌هاي ورزشي و هنري نشان مي‌داد و در اغلب مسابقات رشته‌هاي هنري نيز شركت مي‌كرد. يك بار هم در رشته طراحي مقام اول را به دست آورد.
در رشته كشتي نيز درخششي فراوان داشت. علاوه بر اين ها، در اين دوره فعاليت مذهبي نيز داشت و با صداي پرسوز خود به مجالس و مراسم مذهبي شور خاصي مي‌بخشيد. در ايامي نظير عاشورا با مديريت و جديت بسيار، همواره مرثيه‌خواني و اداره بخشي از مراسم را به عهده مي‌گرفت. در اين برنامه‌ها، تمام سعي خود را براي نشان دادن چهره حقيقي اسلام و بيرون آوردن آن از قالب‌هايي كه سردمداران زر و زور و اربابان از خدا بي‌خبر براي آن درست كرده بودند، به كار مي‌برد و معتقد بود كه: 
«انسان نبايد يك مسلمان شناسنامه‌اي باشد، بلكه بايد عامل به احكام اسلام باشد». بر اين باور بود كه اسلام را از روي تحقيق و مطالعه بپذيرد، در دوران دبيرستان مطالعاتش را وسعت داد و تا هنگام اخذ ديپلم علاوه بر كتب مذهبي، كتاب‌هايي درباره وضعيت سياسي جهان را نيز مطالعه نمود. كشوري در سال آخر دبيرستان، با دو تن از همكلاسان خود، دست به فعاليت‌هاي سياسي – مذهبي زد و با كشيدن طرح‌ها و نقاشي‌هاي سياسي عليه رژيم وابسته، ماهيت آن را افشا كرد. بعد از گرفتن ديپلم، آماده ورود به دانشگاه ‌شد ولي با توجه به هزينه‌هاي سنگين آن و محروميت مالي كه داشت، از رفتن به دانشگاه منصرف گرديد. در سال 1351 وارد هوانيروز شد. او در آنجا مسايل و موضوعاتي را ديد كه به لحاظ مغايرت با مباني اعتقادي، رنجش مي‌داد اما سعي مي‌كرد در معاشرت با استادهاي خارجي، به گونه‌اي رفتار كند كه آنها را تحت تأثير خود قرار دهد, در اين مورد مي‌گفت: «من يك مسلمانم و مسلمان نبايد فقط به فكر خود باشد». او مي‌خواست در آنجا نيز دامنه ارشاد را بگستراند. به علت هوش و استعدادي كه داشت، دوره‌هاي تعليماتي خلباني هليكوپترهاي «كبرا» و «جت رنجر» را با موفقيت به پايان رساند. عبادات او نيز ديدني بود. او شب‌ها با صداي زيبایش قرآن مي‌خواند و پيوندش را با پروردگار مستحكم‌تر مي‌كرد. با زندگي ساده‌اش مي‌ساخت و با تجملات، سخت مبارزه مي‌كرد. روحيه‌اي متواضع و رئوف داشت و در عين حال در مقابل بي‌عدالتي‌ها سرسختانه مي‌ايستاد. كشوري با همه محدوديت‌هايي كه در ارتش وجود داشت، بسياري از كتاب‌هاي ممنوعه را در كمد لباسش جاسازي مي‌كرد و در فراغت، آنها را مطالعه مي‌نمود و حتي به ديگران نيز مي‌داد تا مطالعه كنند. چندين بار به علت فعاليت‌هايي كه عليه رژيم انجام داد، كارش به بازجويي رسيد و مورد تهديدهاي مختلف قرار گرفت.

"ادامه در ادامه مطلب"


برچسب‌ها: زندگینامه خلبان شهید احمد کشوری,
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 28 شهريور 1392 ] [ 17:12 ] [ خادم الشهدا ]

شهید سید مرتضی آوینی در شهریور سال 1326 در شهر ری متولد شد تحصیلات ابتدایی و متوسطه‌ی خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند و سپس به عنوان دانش‌جوی معماری وارد دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد او از کودکی با هنر انس داشت؛ شعر می‌سرود داستان و مقاله می‌نوشت و نقاشی می‌کرد تحصیلات دانشگاهی‌اش را نیز در رشته‌ای به انجام رساند که به طبع هنری او سازگار بود ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی معماری را کنار گذاشت و به اقتضای ضرورت‌های انقلاب به فیلم‌سازی پرداخت:

 "حقیر دارای فوق لیسانس معماری از دانشکده‌ی هنرهای زیبا هستم اما کاری را که اکنون انجام می‌دهم نباید به تحصیلاتم مربوط دانست حقیر هرچه آموخته‌ام از خارج دانشگاه است بنده با یقین کامل می‌گویم که تخصص حقیقی در سایه‌ی تعهد اسلامی به دست می‌آید و لاغیر قبل از انقلاب بنده فیلم نمی‌ساخته‌ام اگرچه با سینما آشنایی داشته‌ام. اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است... با شروع انقلاب تمام نوشته‌های خویش را -  اعم از تراوشات فلسفی، داستان‌های کوتاه، اشعار و... -  در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که "حدیث نفس" باشد ننویسم و دیگر از "خودم" سخنی به میان نیاورم... سعی کردم که "خودم" را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد، و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار مانده‌ام. البته آن چه که انسان می‌نویسد همیشه تراوشات درونی خود اوست همه‌ی هنرها این چنین هستند کسی هم که فیلم می‌سازد اثر تراوشات درونی خود اوست اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند، آن‌گاه این خداست که در آثار او جلوه‌گر می‌شود حقیر این چنین ادعایی ندارم ولی سعیم بر این بوده است."

شهید آوینی فیلم‌سازی را در اوایل پیروزی انقلاب با ساختن چند مجموعه درباره‌ی غائله‌ی گنبد (مجموعه‌ی شش روز در ترکمن صحرا)، سیل خوزستان و ظلم خوانین (مجموعه‌ی مستند خان گزیده‌ها) آغاز کرد

"با شروع کار جهاد سازندگی در سال 58 به روستاها رفتیم که برای خدا بیل بزنیم بعدها ضرورت‌های موجود رفته‌رفته ما را به فیلم‌سازی کشاند... ما از ابتدا در گروه جهاد نیتمان این بود که نسبت به همه‌ی وقایعی که برای انقلاب اسلام و نظام پیش می‌آید عکس‌العمل نشان بدهیم مثلاً سیل خوزستان که واقع شد، همان گروهی که بعدها مجموعه‌ی حقیقت را ساختیم به خوزستان رفتیم و یک گزارش مفصل تهیه کردیم آن گزارش در واقع جزو اولین کارهایمان در گروه جهاد بود بعد، غائله ی خسرو و ناصر قشقایی پیش آمد و مابه فیروزآباد، آباده و مناطق درگیری رفتیم... وقتی فیروز‌آباد در محاصره بود، ما با مشکلات زیادی از خط محاصره گذشتیم و خودمان را به فیروزآباد رساندیم. در واقع اولین صحنه‌های جنگ را ما در آن‌جا، در جنگ با خوانین گرفتیم.



گروه جهاد اولین گروهی بود که بلافاصله بعد از شروع جنگ به جبهه رفت دو تن از اعضای گروه در همان روزهای او جنگ در قصر شیرین اسیر شدند و نفر سوم، در حالی که تیر به شانه‌اش خورده بود، از حلقه‌ی محاصره گریخت. گروه بار دیگر تشکل یافت و در روزهای محاصره‌ی خرمشهر برای تهیه‌ی فیلم وارد این شهر شد:


برچسب‌ها: زندگینامه شهید مرتضی آوینی,
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 14 شهريور 1392 ] [ 17:2 ] [ خادم الشهدا ]

 

متولد 1340

دانشجوی رشته زبان و ادبیات فارسی

شهادت 1365 شلمچه

آرامگاه گلستان شهدای شهرضا

 

وصیت نامه

ان الذین آمنوا و الذین هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله اولئک یرجون رحمه الله و الله غفور رحیم (بقره 218 ).

خشنودم که الله پروردگارم و حضرت محمد (ص) پیغمبرم و حضرت علی (ع) و یازده فرزندش امامم و خمینی رهبرم و خلاصه اسلام دینم و تشیع مذهبم می باشد. کل نفس ذائقه الموت چون این قاعده قرآنی در مورد همه بلا استثنا اجرا می شود، پس مسأله مرگ هر مسلمانی حل شده است و وقتی انسان مؤمن شد دیگر ترس از سختی و مجاهدت و گرسنگی و مهاجرت در راه خدا جائی ندارد. من فکر می کنم با این همه تأکیداتی که قرآن و ائمه اطهار در مورد جهاد فی سبیل الله کرده اند و باز هم در مورد جنگ کوتاهی می کنند هنوز ایمانی به خدا و قرآن ندارند. خدا را شکر می کنم که به من توفیق عمل به این سخن حضرت علی (ع) (موتوا قبل ان تموتوا) را داد.

هان ای امت حزب الله شما به دنیا ثایت کردید که تمام قدرت ها در برابر قدرت الهی پوچ است و در مرحله عمل زهق الباطل را نشان داد. ولی با این همه افرادی غافل که در پوست انسانند ولی در واقع از حیوان پست ترند از مسلمانی فقط به نماز و روزه که برایشان ظاهرا دردسری پیدا نمی کند اکتفا کرده اند و تصور می کنند مسلمانند. حال که چنین است و از صبح تا به شب در فکر مادیات هستند و جمله من اصبح و لم یهتم بأمور المسلیمن فلیس بمسلم را فراموش کرده اند. بگذار این ها اسیر مطامع نفسانی خود باشند و روزی بیدار می شوند که کار از کار گذشته و اما مسئولین به شما می گویم اگر همیشه مرگ را در نظر داشته باشید و جمله حضرت علی (ع) را سرلوحه کار خود قرار دهید که فرمود اگر این مسند جاوید بود امروز تو دارای آن نبودی، پس به مردم نیکی کنید شما را به خدا به خون این شهدایی که خونشان در سراسر مملکت به زمین ریخته می شود، خیانت مکنید. بین مردم تبعیض قائل نشوید، در همه امور صمیمی ترین دوست خود را با یک روستایی بی بضاعت با یک چشم نگاه کنید.

اما خانواده ام اگر فیض عظمای شهادت نصیبم شد راه مرا ادامه دهید. مادر و خواهرانم با زبان خود جهاد کنید و بدانید من آگاهانه در این وادی قدم گذاشتم و به حقانیت او هم یقین دارم.

و از همسرم که باید بگویم خداوند یکی از بهترین زن ها را همسر من نمود و می دانم که مادر چنین فرزندی خوب تربیت می کند ولی با این حال دلم می خواهد فرزندم محمد علی پس از تحصیلات ابتدایی وارد مدارس علوم دینی شود که ان شاء الله موجب سعادت من و تو بشود.


برچسب‌ها: دانشجوی شهید محمد حسین گلابگیر ,
[ پنج شنبه 14 شهريور 1392 ] [ 16:53 ] [ خادم الشهدا ]

متولد 1335 اصفهان

دانشجوی رشته فیزیک

شهادت 1360 دارخوین بستان

آرامگاه گلستان شهدای اصفهان

 

 

وصیت نامه

 وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

به نیت این که برای خدا خون خود را در راه اسلام محمد و ائمه معصومین و نایب به حق شان امام خمینی بدهم به میدان کارزار می روم و امیدوارم خداوند از من عاصی به لطف مغفرت و رحمتش بگذرد و همه این خون را در جهت اسلام قبول کند.

از همه برادران و خواهران به خصوص از آشنایان خواستارم که محکم برای اسلام فعالیت کنند و بدانند شکر بسیاری از نعم که فقط یکی از آن ها این انقلاب و هدایت الهی به وسیله الله را شاید تا آخر عمر نشود به جا آورد. لذا بایستی تلاش برای اسلام را زیاد کرد و باز این را به خصوص به دوستان سال های جوانی و خانواده ام بیشتر تذکر می دهم.

برادرم ناصر و خواهرانم و پدر و مادرم انشاء ا... به فعالیت های اسلامی خود ادامه دهند و خدایی نکرده سرد نشود که پر خروش تر شوند. از همه دوستان و آشنایان حلالیت می طلبم به خصوص از پدر و مادرم و به خصوص از مادرم و امیدوارم با روحیه عالی خود نمونه باشد. ضمنا برادرم ناصر کلیه نوشته های مرا بخواند و هر چه را که جنبه ایدئولوژی داشت و به دردش می خورد نگه دارد و بقیه را دور بریزد. خدا توفیق بندگی اش را به همه ما ارزانی دارد و السلام علیکم و رحمه ا... (التماس دعا دارم).


برچسب‌ها: وصییت نامه دانشجوی شهید منصور موحدی نیا,
[ پنج شنبه 14 شهريور 1392 ] [ 16:47 ] [ خادم الشهدا ]

متن زیارت عاشورا :  

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خِیَرَةَ اللَّهِ و َابْنَ خِیَرَتِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ و َابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ
سلام بر تو اى ابا عبداللّه سلام بر تو اى فرزند رسول خدا سلام بر تو اى برگزیده خدا و فرزند برگزیده اش سلام بر تو اى فرزند امیر مؤ منان و فرزند آقاى اوصیاء

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ

سلام بر تو اى فرزند فاطمه بانوى زنان جهانیان سلام بر تو اى که خدا خونخواهیش کند و فرزند چنین کسى و اى کشته اى که انتقام کشته گانت نگرفتى

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکُمْ مِنّى جَمیعاً سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ

سلام بر تو و بر روانهائى که فرود آمدند به آستانت ، بر شما همگى از جانب من سلام خدا باد همیشه تا من برجایم و برجا است شب و روز

یا اَباعَبْدِاللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصیبَةُ بِکَ عَلَیْنا وَ عَلى جَمیعِ اَهْل ِالاِْسْلامِ
اى ابا عبداللّه براستى بزرگ شد سوگوارى تو و گران و عظیم گشت مصیبت تو بر ما و بر همه اهل اسلام

و َجَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِى السَّمواتِ عَلى جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ
و گران و عظیم گشت مصیبت تو در آسمانها بر همه اهل آسمانها پس خدا لعنت کند مردمى را که ریختند شالوده ستم و بیدادگرى را بر شما خاندان 
 

ادامه متن زیارت عاشورا در ادامه متن...


برچسب‌ها: متن زیارت عاشورا,
ادامه مطلب
[ چهار شنبه 13 شهريور 1392 ] [ 15:57 ] [ خادم الشهدا ]

((من المومنین رجال صدقوا ماعاهدوالله عافمنهم من‌ ینتظرو‌ما بدلوا ‌تبدیلا))

شک نیست که همه ما باید این راه را برویم وبه سوی حق وسرنوشت خویش بشتابیم ،سپاس پروردگار جهانیان را که ابتدای کار ماراسعادت وپایان کار مارا شهادت قرار داد.درودوسلام بر منجی عالم بشریت ونائب برحقش امام خمینی ودرودبر شهیدان گلگون کفن که باخون عزیزشان درخت این انقلاب را آبیاری نمودند.

سلام برخانواده‌‌ام که اینک هدیه ای تقدیم اسلام نمودند،پدرجان از اینکه نتوانستم دین خود را نسبت به شما اداءکنم شرمنده هستم ولی امیدوارم مرا ببخشید ومرا حلال کنید.

پدرعزیزم،صبرکن وخدا را شکر گذار وشما ای مادر:ای آرام بخش وجود،ای مهربان ،ای کسی که زبان من توان سخن گفتن درباره تورا ندارد،وهرچه سعی میکنم می‌بینم سخنی نمی‌توانم بگویم که باآن قدردانی از محبتهای بیدریغ تو بکنم.

مادرجان: ای فرشته خوبیها بعد از من چشمهای معصوم وپاکت را آلوده به اشک مکن،جامه سیاه مپوش ودر حجله دامادی فرزند خطا کار خود ماتم زده مباش وشیر پاکت را برمن حلال گردان وبرایم دعا کن،شاید خداوند از گناهانم بگذرد.

ای جوانان: مبادا دررختخواب ذلت بمیرید که حسین (ع) درمیدان نبرد شهید شد، ای جوانان مبادا درغفلت بمیرید که علی (ع) درمحراب عبادت شهید شد ومبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین در راه حسین (ع) وبا هدف شهید شد.

ای مادران: مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا درمحضر خدا نمی‌توانید جواب حضرت زینب(ع) رابدهید که تحمل 72 تن شهید رانمود،استغفارودعا راازبین نبرید که بهترین درمانها برای تسکین دردهاست وهمیشه بیادخدا باشیدودرراه او قدم برداریدوهرگز دشمنان بین شما تفرقه نیندازندوشماراازروهانیت متعهد جدا نکنندکه اگر چنین کردند روزبدبختی مسلمانان و روز جشن ابرقدرتهاست ،حضورتان را در جبهه های حق علیه باطل ثابت نگهدارید ودر امام بیشتر دقیق شوید وسعی کنید عظمت اورا بیابیدوخودرا تسلیم او سازید وصداقت خود را همچنان حفظ کنید،امروز که دارم این وصیت نامه رامی‌نویسم دریکی از سنگرهای جبهه های جنوب بسر می‌برم ومنتظر دیدار با معشوقم میباشم ،آمده ام چون تشخیص داده ام که تنها جای دیدار با معبوداینجاست ،آمده ام شایدسهمی داشته باشم درریشه کن کردن ضد انقلاب وبیرون راندن متجاوزین ،آمده‌ام تا من نیز در احیاء دین مبین اسلام وبه ثمر رسیدن انقلاب شریک باشیم،در این لحظه خون دررگهایم می‌جوشد ونمیتوانم درست چیزی بنویسم چون مسئولیتی که به عهده گرفته‌ام بر دوشم سنگینی میکند،واز طرفی خوشحال هستم که شاید بتوانم به این صورت کمی ازمسئولیت سنگینی که بر دوشم است اداء کنم ودر پایان از پدرومادرم می‌خواهم که بر مزارم گریه نکنند واگر گریه می‌کنند طوری گریه کنند که دشمنان نفهمند واز پدر ومادرم می‌خواهم که صبور باشند مانند حضرت زینب که تحمل 72 تن شهید رانمود%

وسلام علیکم ورحمته الله وبر کاته      خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار 

   تاریخ :3/10/1365


برچسب‌ها: فرازهایی از وصیت نامه شهید حسین امانی,
[ چهار شنبه 13 شهريور 1392 ] [ 15:54 ] [ خادم الشهدا ]

تاریخ تولد :1329
نام پدر :؟
تاریخ
شهادت
: 30/تیر/1361
محل تولد :فارس /شیراز
طول مدت حیات :40
محل
شهادت
:بغداد
مزار
شهید :شیراز 

 

 سال 1329 بود، که عباس پا به عرصه هستی نهاد. مادر با شوق فراوان به تربیت او همت گماشت و عباس در شهر زیبای شیراز دوران شیرین کودکی را پشت سر نهاد.سال 1351 بعد از اتمام تحصیلات به دانشگاه خلبانی نیروی هوایی ارتش رفت، با اتمام دوره مقدماتی جهت ادامه تحصیل به امریکا اعزام شد و با اخذ نشان و گواهی‌نامه خلبانی به ایران بازگشت.تا از خاک پاک کشور خود محافظت نماید.با آغاز جنگ تحمیلی خدمت خود را در پست افسر خلبان شکاری و معاونت عملیات فرماندهی پایگاه سوم شکاری نفتی شهید نوژه ادامه داد و در طول سالهای دفاع مقدس بیش از یک صد سورتی پرواز جنگ انجام داد.دوران در تاریخ 7/9/1359 اسلکه «الامیه» و «البکر» را غرق کرد و در عملیات فتح‌المبین حماسه آفرید.در تاریخ 20/4/1361 عاشقانه برای انجام مأموریت حاضر شد هدف موردنظر او بغداد بود .او قصد داشت، با ناامن کردن شهر از انجام کنفرانس سران کشورهای غیرمتعهد در این شهر جلوگیری نماید و مانع رسیدن صدام به اهداف شومش شود .به همین علت صاعقه‌وار از سد دفاع هوایی پایتخت عراق گذشت و شهر را بمباران نمود. اما اصابت موشک عراقی باعث شد، هواپیما آتش بگیرد، دوران شجاعانه به طرف پالایشگاه الدوره پرواز نمود .تمام بمب‌ها را بر روی پالایشگاه فرو ریخت، قسمت عقب هواپیما در آتش می‌سوخت.کاظمیان با چتر نجات به بیرون پرید اما دوران به سمت هتل سران ممالک غیرمتعهد پرواز کرد. او در آخرین لحظات با یک عملیات استشهادی هواپیما را به ساختمان هتل کوبید.سردار دلاور 40 ساله ایران اسلامی در روز سی‌ام تیر ماه سال 1361 ابراهیم‌وار در آتش عشق حق سوخت.بعد از این واقعه فضای شهر بغداد در هاله‌ای از دود فرو رفت، و تبلیغات صدام در مورد امنیت بغداد نقش بر آب شد.بدین‌ترتیب اجلاس سران غیرمتعهدها به علت فقدان امنیت در بغداد برگزار نگردید.بعد از بیست سال تنها قطعه‌ای از استخوان پا به همراه تکه‌ای از پوتین عباس دروان به میهن بازگشت و روز دهم مردادماه سال 1381 خانواده آن را در شیراز به خاک سپردند.


برچسب‌ها: زندگی نامه شهید عباس دوران,
[ چهار شنبه 13 شهريور 1392 ] [ 15:29 ] [ خادم الشهدا ]


محمد حسين در1344 در شهرستان تربت حيدريه به دنيا آمد و تحصيلاتش را در همان شهر به اتمام رساند. او هنرمندي كوچك بود كه در دوران انقلاب چهره امام را به تصوير مي‌كشيد و در شهر پخش مي كرد، علاقه او به شخصيت امام(ره) احترام خاصي به اين مرد بزرگ در او ايجاد كرده بود. شهيد محمد حسين مراديان املشي همزمان با پايان يافتن دوران تحصيل داوطلب حضوردر جبهه شد و علاوه بر حضور فعال در مناطق عملياتي جنگ در رشته دبيري زبان انگليسي دانشگاه فردوسي مشهد نيز پذيرفته شد. از طريق جهاددانشگاهي چندين بار به جبهه ها اعزام گرديد و در عمليات ميمك مجروح شد و بدون اطلاع خانواده دوران بيماري خود را در بيمارستان اصفهان سپري نمود. سرانجام شهيد محمد حسين مراديان املشي در 4/10/1365 در عمليات كربلاي 4 در شلمچه به شهادت رسيد و پيكر مطهرش پس از 13 سال شناسايي و در 1377 تشييع شد.

بخشي از وصيت نامه ی شهید

برادران و خواهران مسلمان و انقلابي‌ام، قدر اين انقلاب شكوهمند و اين رهبر بي نظير را بدانيد، قدر يكديگر را بدانيد و براي پيروزي نهايي انقلاب اسلامي، كه تنها راه رسيدن ملتها به سعادت و فضيلت است از هيچ كوششي دريغ نكنيد، كه با ارزش ترين چيزها دست شماست. با كار و جهاد و خلاقيت و سازندگي خود را پايدار و بارور سازيد و با عزم راسخ همچون كوه، شب و روز تلاش كنيد و از اين انقلاب پاسداري كنيد  و حرمت خون شهدا را نگه داريد كه آنان بسيار بر گردن شما و نسلهاي اينده حق دارند.

از تمام كساني كه كاري براي انقلاب نكرده اند و زحمتي براي انقلاب نكشيده اند تا قدر آن را بدانند، مي خواهم لااقل سكوت كنند و خاموش باشند و خون شهدا را كه همه آنها از شما عاقل تر و صالح تر بودند و بيشتر ارزش زندگي را مي‌فهميدند، پايمال نسازيد.


برچسب‌ها: زندگي نامه ی دانشجوی شهيد محمد حسين مراديان املشي,
[ سه شنبه 12 شهريور 1392 ] [ 11:40 ] [ خادم الشهدا ]


جلال الدين در1339 در روستاي بام از توابع فاروج متولد شد. تا سال سوم ابتدايي در زادگاهش تحصيل كرد و پس از آن همراه خانواده‌اش به فاروج رفت. تحصيلات راهنمايي خود را در اين شهر گذراند و براي تحصيلات متوسطه عازم مشهد مقدس شد. فعاليت‌هاي سياسي جلال الدين از1356 در مشهد آغاز شد. و در1358 در رشته رياضي دانشگاه فردوسي مشهد پذيرفته شد. او سنگر دانشگاه را نه فقط براي تحصيل علم بلكه براي رشد و آگاهي و مبارزه با خط مشي‌هاي انحرافي و مخالفان انقلاب اسلامي انتخاب كرد. پس از انقلاب فرهنگي و تعطيل شدن دانشگاهها، در سپاه پاسداران شيروان مشغول خدمت شد و در مهر1363 پس از بازگشايي دانشگاهها، مجددا به دانشگاه بازگشت. در1365 با فعاليت در واحد اطلاعات عمليات از سوي سپاه پاسداران شيروان در عمليات كربلاي4 شركت كرد و در4/10/65 در اولين ساعات شروع عمليات در جزيره ام الرصاص بر اثر اصابت تركش به قلبش به فيض عظيم شهادت نايل شد.

 بخشي از وصيت‌ نامه ی شهید

توصيه عاجزانه‌ام اين است كه قدر نعمت عظيم پاسداري از اسلام را بدانيد و تحمل مشكلات و رنج‌ها باعث نگردد خداي ناكرده از ميدان بيرون رويد، بلكه بايد استقامت و توكل در راه هدف بزرگ را وسيله نيل به پيروزي قرار دهيد. با اقتدا به مولايم حضرت علي(ع) با عشق به شهادت،‌به آينده اميد بسته‌ام و سوز گدازي دروني دايم مرا به مرگ خونين فرا خوانده است، دعايم اين بوده: خدايا آرزويم اين است كه با حالتي عاشقانه و عارفانه از اين دار فاني رخت بربسته به سوي تو پرواز كنم و مرگ را برايم عروج ملكوتي از سراي فنا به دار بقا قراردهد؛ كه اگر اين مهم حاصل شد آرزوي ديرينه‌ من بوده و با شناخت و آگاهي در اين راه قدم نهاده‌ام.


برچسب‌ها: زندگي‌ نامه ی دانشجوی شهيد جلال الدين موفق مقدم يامي,
[ سه شنبه 12 شهريور 1392 ] [ 11:36 ] [ خادم الشهدا ]

حسن محقر در سال 1338 در شهرستان بجنورد متولد شد و تحت تربيت پدري مومن، با كلام الهي آشنا گرديد. تحصيلات متوسطه خود را با تشكيل هسته‌هاي سياسي مخفي گذراند. پس از اخذ ديپلم در رشته فني انستيتو در دانشگاه شاهرود به تحصيلات عالي خود ادامه داد. در اين مقطع با پخش اعلاميه‌هاي امام، سازماندهي هسته‌هاي نظامي عليه رژيم شاه را به عهده گرفت و در1357 به زندان افتاد و مدتي تحت شكنجه و آزار قرار گرفت. پس از آزادي در سال 1358 با تغيير رشته تحصيلي‌اش در رشته الهيات دانشگاه تهران به تحصيلات خود ادامه داد و سپس به دانشكده الهيات مشهد منتقل شد تا بتواند دروس حوزوي را كه تحصيل آن را از سالها قبل آغاز كرده بود به راحتي ادامه دهد. او اعتقاد داشت كه براي حل مشكلات جامعه اسلامي علاوه بر آگاهي‌هاي سياسي و اجتماعي بايد به قوه درك و استنباط و اجتهاد نيز دست يافت و در اين راه، رهبرش امام خميني را الگوي خود قرار داد. پس از اخذ مدرك ليسانس در دوره كارشناسي ارشد فقه و حقوق مشغول به تحصيل شد. با شروع جنگ تحميلي و با مسووليت فرماندهي گردان و مسووليت امور رزمي در سطح لشكر در عمليات‌هاي زيادي از جمله بيت المقدس، رمضان، والفجر، والفجر 3، والفجر مقدماتي، خيبر، كربلاي 2، كربلاي4 و كربلاي 5 به فعاليت پرداخت و سرانجام در 23/10/65 در عمليات كربلاي5 در شلمچه به لقاء الله پيوست.


برچسب‌ها: زندگي نامه ی دانشجوی شهيد حجت الاسلام حاج حسن محقر,
[ سه شنبه 12 شهريور 1392 ] [ 11:34 ] [ خادم الشهدا ]

تولد و كودكي : 

به سال 1332 ه.ش در خانواده‌اي مومن و مذهبي در يكي از محلات جنوب شهر تهران به دنيا آمد. دوران تحصيل ابتدايي خود را در دبستان اسلامي "مصطفوي" به پايان برد. ضمن تحصيل، به پدرش كه در بازار به شغل شيريني فروشي اشتغال داشت، كمك مي‌كرد. احمد در همان سال هاي نوجواني با شركت فعال در هيات هاي مذهبي و كلاس هاي قرآن در مساجد جنوب شهر، از ظلم و جنايات رژيم منحوس پهلوي آگاه شد و با سن و سال كمي كه داشت قدم به ميدان مبارزه با طاغوت گذاشت. پس از پايان دوره ابتدايي، در هنرستان صنعتي، شبانه به تحصيل ادامه داد و در سال 1351 موفق به اخذ ديپلم گرديد. سپس به خدمت سربازي اعزام شد و در شيراز دوره تخصصي تانك را گذراند و پس از آن، به سرپل ذهاب اعزام شد. 

زندگی زیباست اما شهادت زیباتر......

 

تقدیم به آنان که هیچ چیزی تقدیم شان نشد......... برجک مجازی مکانی برای حفظ نام شهدا و فرهنگ شهادت،ایثار است منتظر نظرات و پشنهادات شما عزیزان هستیم.همه ی مطالب منابع آنها نوشته شده است.


برچسب‌ها: بخشی از زندگينامه حاج احمد متوسليان,
[ سه شنبه 12 شهريور 1392 ] [ 11:25 ] [ خادم الشهدا ]

شهید حسن مصباحی درتاریخ سوم اردیبهشت سال 1343 در محله قلعه باغ شهر شبستر در خانواده متدین و مذهبی و کم در آمد دیده به جهان گشود .

از آنجا که پدر خانواده به علت نداشتن درآمد و نبودن کار در تهران بسر می برد و به عنوان کارگر نانوائی مشغول بکار بود مجبور شد تا خانواده خود را نیز به تهران ببرد . لذا شهید حسن کودکی شیر خوار بود که بهمراه مادر وپدر و دوبرادر دیگرش راهی تهران شد و در محله نازی آباد ساکن شدند . ماه ها و سال ها سپری شد و او بزرگ و بزرگ تر شد تا به سن هفت سالگی رسید و وارد مدرسه ابتدائی شد . پس از اتمام تحصیلات ابتدائی خانواده از محله نازی آباد به سیزده آبان شهر ری عزیمت و در آنجا ساکن شدند و تحصیلات راهنمائی را در ناحیه شهر ری ادامه داد و ضمن تحصیلات در کلاس های آموزش قرآن و تفسیر که در هیئت متوسلین به ائمه اصهار در محله بود شرکت می کرد تا وارد دوره دبیرستان شد که مصادف با دوران انقلاب شکوهمند اسلامی شد که در تظاهرت ها ، راهپیمائیها ، شعارنویسی ها نقش بسزائی داشت . شهید حسن مصباحی ( عمو جان من ) انسانی متواضع مقید به واجبات و شدیدا به امربه معروف و نهی از منکر مبادرت داشت و سخت عاشق امام و ولایت بود و همیشه خانواده و آشنایان و دوستان را به حمایت از انقلاب و پشتیبانی از امام و ولایت فقیه نصیحت می کرد .

یکی از صفات پسندیده این شهید این بود که حامی مستضعفان و مظلومان بود و اگر اندوخته ای داشت آنرا به نیازمندان اهدا می کرد .حسن با سن کمی که داشت خیلی چابک و ورزیده بود طوری که در روزهای آخر انقلاب که مصادف با سقوط پادگانها بود به تنهایی یک قبضه تیربار و چند مقدار فشنگ را از پادگان لشکرک تهران آورده و پس از اتمام و پیروزی انقلاب به کمیته محله تحویل داد .پس از اقلاب مشغول تحصیل بود تا اینکه در کلاس سوم دبیرستان رشته اقتصاد بود که مصادف با شروع تهاجم دشمن بعثی به میهن اسلامی گردید . شهید حسن مصباحی 2 ماه بعد از آغاز جنگ تحمیلی بود که برای آموزش به مراکز آموزش اعزام و شروع به دیدن دوره ها متعدد از جمله : اسلحه سبک ، نیمه سنگین و غواصی و ... نمود و در چندین عملیات مهم شرکت داشت تا اینکه در عملیات والفجر 4 اعزامی لشکر 27 محمد رسول الله در ارتفاعات کانی مانگا عراق به درج رفیع شهادت رسید و پیکر پاک و مطهرش مفقود الاثر شد تا اینکه پس از 13 سال در سایه تلاش و فعالیت گروه تفحص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال 1373 به همرا ه جمع دیگری از همرزمانش باقیمانده پیکر پاک و مطهرش شناسایی شد و به میهن عزیز رجعت داده شد و پس از انجام مراسم تشییع در قطعه 29 شهدا بهشت زهرا در کنار قبر پدر شهیدش که 3 سال پس از شهادت عمو جان من در عملیات کربلای 5 به شهادت رسیده بود به خاک سپرده شد راهش پر رهرو و مستدام باد .


برچسب‌ها: زندگینامه شهید حسن مصباحی, نام عملیات شهید حسن مصباحی, محل دفن شهیدحسن مصباحی, شهید حسن مصباحی, ,
[ یک شنبه 10 شهريور 1392 ] [ 22:28 ] [ خادم الشهدا ]

شهید حجت الاسلام دكتر محمد جواد باهنر، درسال 1312 دریك خانواده پیشه ور ساده درشهر كرمان به دنیا آمد و خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را در مكتب آموخت وسپس به تحصیل علوم دینی درمدرسه معصومیه آن شهر پرداخت.
همزمان، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را نیز ادامه داد و پس از اخذ دیپلم درسال 1332 به قم رفت و سطوح عالی علوم اسلامی را درحوزه علمیه قم طی كرد. وی فقه را در محضر مرحوم آیت الله بروجردی ، فقه واصول را در محضر امام خمینی ( ره ) و تفسیر و فلسفه را نزد علامه طباطبایی فرا گرفت.

شهید باهنر سپس به تحصیلات دانشگاهی رو آورد و حدود سال 1337 موفق به اخذ لیسانس در رشته الهیات و بعد از آن موفق به اخذ فوق لیسانس در رشته علوم تربیتی و سپس دكترای الهیات از دانشگاه تهران شد.

شهید باهنر ضمن تدریس و ایراد خطابه وبرنامه ریزی دینی ، به تالیف كتب درسی اشتغال ورزید وحدود سی كتا ب وجزوه تعلیمات دینی  را برای تدریس ( از دوره ابتدایی تا دانشسرا ) تالیف كرد، وی همزمان ، فعالیتهای اجتماعی خود را نیز ادامه داد ودر تاسیس " دفتر نشر و فرهنگ اسلامی " ، " كانون توحید" و" مدرسه رفاه " نقش موثری داشت .

شهید باهنر درسال 1341 ، همكاری خود را با نهضت اسلامی و سیاسی روحانیت به رهبری امام خمینی ( ره ) آغاز كرد و در اسفند ماه 1342 پس ازایراد سخنرانی هایی درمساجد " هدایت " ، " الجواد " و " حسینیه ارشاد" ، به مناسبت سالگرد حادثه " فیضیه " ، دستگیر شد وپس از آن متناوبا " شش بار به زندانهای كوتاه مدت محكوم شد واز سال1350 ممنوع المنبر گردید و بالاجبار در جلساتی كه به عنوان كلاس درس برپا می شد ، سخنرانی و به بیان نقطه نظرات اسلامی ، انقلابی خود می پرداخت .

وی در سال 1357 به فرمان امام ( ره) و به همراه چند تن از یاران ، مامور تنظیم اعتصابات شد و در همان سال نیز با فرمان امام ( ره ) به عضویت شورای انقلاب اسلامی درآمد .

دیگر مسئولیتهای شهید باهنر پس از پیروزی انقلاب اسلامی عبارتند از:

مسئولیت نهضت سواد آموزی ، نماینده مردم كرمان در مجلس خبرگان ، نماینده شورای انقلاب اسلامی در وزارت آموزش وپرورش ، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی.

شهید باهنر كه به سرنوشت آموزش كشور وآینده نونهالان انقلاب بی اندازه توجه داشت ومدام در فكر بهبود و پیشرفت آن بود، سرانجام در كابینه محمد علی رجایی به سمت وزیر آموزش و پرورش منصوب شد . پس از فاجعه شوم بمب گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت دكتر بهشتی ، شهید باهنر به عنوان دبیركل حزب جمهوری اسلامی انتخاب شد و به دنبال انتخاب شهید رجایی به سمت ریاست جمهوری ، به عنوان نخست وزیر جمهوری اسلامی به مجلس معرفی شد كه با رای قاطع مجلس به تشكیل كابینه خود پرداخت .

این شهید فرزانه و سراسر اخلاق و تواضع ، كه خود را وقف خدمت به مردم ستمدیده كرده بود، سرانجام پس از سالها مبارزه و تلاش ،  به همراه یار و یاور دیرینه ا ش " محمد علی رجایی" رئیس جمهوراسلامی ایران ، در هشتم شهریور 1360 در انفجار ساختمان نخست وزیری كه به دست منافقین كوردل صورت گرفت ، به مقام منیع شهادت دست یافت .


برچسب‌ها: زندگینامه شهید باهنر, شهید باهنر, بخشی از زندگینامه شهید باهنر, عملیات شهید باهنر, باهنر, ,
[ یک شنبه 10 شهريور 1392 ] [ 22:22 ] [ خادم الشهدا ]


شهید محمد علی رجایی ، درسال 1312 هـ . ق ، درشهرستان قزوین متولد شد، تحصیلات ابتدایی را تا اخذ گواهینامه ششم ابتدایی درهمین شهرستان به انجام رساند. درسن چهار سالگی از وجود داشتن نعمت پدر محروم شد و تحت تكفل مادری مهربان و منیع الطبع قرار گرفت . در سال 1327 به تهران مهاجرت كرد و سال بعد یعنی در 1328 وارد نیروی هوایی شد . در مدت 5 سال خدمت در نیروی هوایی ، دوره متوسطه  را با تحصیل شبانه گذراند ، سپس درسال 1335 به دانشسرای عالی رفت و به سال 1338 دوره لیسانس خود را در رشته ریاضی به پایان برد و به سمت دبیر ریاضی به استخدام وزارت فرهنگ در آمد و به ترتیب در شهرستانهای خوانسار، قزوین و تهران به تدریس ، اشتغال ورزید .
شهید محمد علی رجایی در مدت تدریس، همیشه آموزگاری دلسوز، پركار و شایسته بود و ضمن تدریس ، به فرا گرفتن علوم اسلامی و انجام فعالیت های سیاسی همت می گماشت . درسال 1340 به عضویت نهضت آزادی درآمد كه منجر به دستگیری وی ( دراردیبهشت 1342 ) و پنجاه روز زندان شد . پس از آزادی از زندان با شهید باهنر به سازماندهی مجدد هیات موتلفه پرداخت و برای پرورش افرادی كه بتوانند نبردی مسلحانه را اداره نمایند ، به اعزام داوطلبانی به جبهه فلسطین دست زد . درهمین رابطه و برای تكمیل برنامه مزبو ر ( درسال 1350 )  خود شخصا به خارج ازكشور سفر كرد. ابتدا به فرانسه و تركیه رفت و از آنجا عازم سوریه شد .

شهید رجایی همگام با فعالیتهای سیاسی لحظه ای نیز از خدمات فرهنگی غافل نبود ، از آن جمله تدریس در مدارس كمال ورفاه ، همكاری با بنیاد رفاه و تعاون اسلامی با همكاری شهید مظلوم آیت الله دكتر بهشتی و شهید دكتر باهنر و حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی را باید نام برد . ایشان با نهایت شجاعت و شهامت مدت دو سال ، در زندانهای انفرادی رژیم پهلوی انواع واقسام شكنجه ها را تحمل نمود و چون كوهی استوار مقاومت كرد. دراثراین مقاومتها او را به زندان قصر وسپس به اوین فرستادند . او درزندان به ماهیت واقعی منافقین پی برد واز آنها تبری جست . دوران زندان مجموعا چهارسال به درازا كشید وشهید رجایی درسال 1357 با اوج گیری انقلاب اسلامی همراه دیگر زندانیان سیاسی آزاد شد وبلا فاصله وارد مبارزات سیاسی و فرهنگی گردید و به اتفاق عده ای ازهمكارانش برای بسیج و سازماندهی مبارزات مخفی معلمان مسلمان، تلاش گسترده ای را آغاز كرد و موفق به ایجاد انجمن اسلامی معلمان شد . او در راهپیمایی های عظیم سال 1357 مخلصانه  و با تمام توان كوشید و نقش موثری در فعالیت های تبلیغاتی آنها داشت .

شهید محمد علی رجایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در سال 1358 ، مسئولیت وزارت آموزش وپرورش را به عهده گرفت و در زمان وزارت خود موفق به دولتی كردن كلیه مدارس شد . سپس به عنوان نماینده مردم تهران درمجلس شورای اسلامی انتخاب گردید و به دنبال تمایل مجلس شورای اسلامی در تاریخ18/5/1359 به عنوان اولین نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران به مجلس معرفی شد . و با رای قاطع به نخست وزیری انتخاب شد . شهید محمد علی رجایی در این مسئولیت خطیر ، علی رغم این كه به فاصله بسیار كوتاهی با توطئه عظیم استكبار جهانی در ایجاد جنگ تحمیلی از سوی رژیم صدام روبرو شد وهمچنین كارشكنی های بنی صدر و متحدانش و خرابكاریهای منافقین و ساواكی ها را در پیش رو داشت ، اما توانست به بهترین وجه از عهده انجام وظایف ومسئولیت های سنگین خود برآید.

به دنبال عزل بنی صدر از ریاست جمهوری ، شهید رجایی با رای اكثریت مردم محرومی كه شاهد تلاشها ی  صادقانه  این فرزند صدیق ملت ومقلد با وفای امام ( ره ) بودند به ریاست جمهوری انتخاب شد . دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی كه توان تحمل وجود این مایه امید مستضعفان و عنصر ارزشمند و دلسوز را نداشتند درهشتم شهریور ماه 1360 او را به  همراه یار قدیمی اش شهید باهنر در انفجار دفتر نخست وزیری به شهادت رساندند.


برچسب‌ها: زندیگنامه شهید رجایی, بخشی از زندگینامه شهید رجایی, شهید رجایی, نگاه کوتاهی به زندگینامه شهید رجایی, ,
[ یک شنبه 10 شهريور 1392 ] [ 22:20 ] [ خادم الشهدا ]

‹‌چمران عزيز با عقيده پاک و خالص غير وابسته به دستجات و گروههاي سياسي و عقيده به هدف بزرگ الهي، جهاد در راه آن را از آغاز زندگي شروع و به آن ختم کرد. او در حيات با نور معرفت و پيوستگي به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد.›› (پيام امام به مناسبت شهادت چمران)

...

شهيد دکتر مصطفي چمران در سال 1311 در جنوب تهران متولد شد. پس از تحصيل در دبيرستانهاي البرز و دارالفنون وارد دانشکده فني الکترومکانيک و به عنوان شاگرد اول فارغ‌التحصيل شد.

ايشان علاقه شديدي به مسائل مذهبي داشت و از 15 سالگي در درس تفسير آيت‌ا.... طالقاني و دروس منطق و فلسفه شهيد مطهري شرکت مي‌کرد. به هنگام تحصيل در دانشکده فني از اعضاي فعال انجمن اسلامي دانشجويان بود و در جريانات ملي شدن صنعت نفت و مبارزات آن فعالانه شرکت جست. در سال 1332 ه.ش با استفاده از بورس تحصيلي دانشجويان ممتاز، جهت ادامه تحصيل عازم آمريکا شد و در دانشگاه کاليفرنيا تحصيلات خود را طي کرد. در همان دانشکده، انجمن اسلامي دانشجويان را بنا نهاد و وقتي که رژيم شاه از فعاليت هاي اسلامي او در آمريکا مطلع شد بورس وي را قطع کرد.

چمران با دريافت ممتازترين درجه علمي که همراه با تحسين بسياري از صاحبنظران بود، درجه دکتراي الکترونيک و فيزيک پلاسما را اخذ کرد. پس از واقعه 15 خرداد تصميم به مبارزه مسلحانه با رژيم گرفت و به همين منظور عازم مصر شد و مدت دو سال دوره آموزش هاي چريکي و جنگ هاي پارتيزاني را گذراند. چمران با جمال عبدالناصر در مسأله ناسيوناليسم عربي که ناصر به آن دامن مي‌زد اختلاف پيدا کرده و پس از فوت وي عازم لبنان شد. در لبنان، آموزش دوره‌هاي چريکي به مبارزان ايراني را آغاز کرد و با کمک امام موسي صدر، ‹‹حرکت المحرومين››‌ و نيز شاخه نظامي آن يعني ‹‹جنبش امل››‌ را بنيان نهاد.

شهيد چمران در لبنان حملات بسياري به مواضع صهيونيزم اشغالگر و نيروهاي فالانژ وابسته به اين رژيم داشت. با اوجگيري انقلاب اسلامي شهيد چمران با نظر امام به وطن بازگشت و ابتدا به آموزش نخستين گروه از سپاه پاسداران پرداخت. در همان زمان به معاونت نخست وزير منصوب شد. دکتر چمران پس از بروز غائله پاوه عازم منطقه شد و حماسه ساز کردستان شد. پس از اين حماسه از سوي امام (ره) به وزارت دفاع منصوب شد و سپس به نمايندگي امام در شوراي عالي دفاع در کنار حضرت آيت‌الله خامنه‌اي نصب گرديد.

در انتخاب دوره اول مجلس به عنوان نماينده تهران انتخاب شد اما با شروع جنگ تحميلي با اجازه امام عازم جبهه‌هاي جنگ شد و ستاد جنگهاي نامنظم را تشکيل داد و اقدامات بسيار مهمي در آن زمان که رکود بر جبهه‌ها حاکم بود انجام داد. در جنگ سوسنگرد مجروح شد اما از پاي ننشست و دوباره به جبهه‌ها بازگشت و حماسه‌هاي بسياري آفريد . سرانجام در 31 خرداد 1360 در مشهد دهلاویه به آرزوي ديرينش يعني شهادت و لقاءا... رسيد


برچسب‌ها: نگاه کوتاهی به زندگینامه شهید چمران, زندگینامه شهید چمران, شهید چمران, بخشی از زندگینامه شهید چمران,
[ یک شنبه 10 شهريور 1392 ] [ 21:57 ] [ خادم الشهدا ]

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 مهر 1392 شهريور 1392
امکانات وب
محل قرار گرفتن کد های وب
روزشمار فاطمیه وصیت شهدا
روزشمار محرم عاشورا آیه قرآن تصادفی .. ..


؟؟؟؟؟