شهدا شرمنده ایم | صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل | ||
|
هدف از ایجاد این وب سایت آشنایی نسل جدید بچه های ایران با نسل گذشتشون یعنی جنگ و جبهه و شهادت هست . که ما یعنی سایت شهدا شرمنده ایم تمام تلاش خودمون رو می کنیم تا حتی چند نفری که روزانه چه مستقیم و چه غیر مستقیم وارد سایت می شوند بتوانند مطالب سایت رو که شامل زندگینامه ، وصیت نامه و ... در باره شهدا می باشد رو مطالعه کنند تا بفهمند اون جوان هایی که هم سن ما و یا حتی کوچکتر بودن پرای چی زندگی خودشون رو فدای جنگ و مقاومت کردند. به امید روزی که برای پاسداشت بزرگ مردی های این شهدای عزیز همه ی ما گامی حتی کوچک در راستی معرفی آنها به دیگر نسل ها برداریم و سپاس گذار آنها باشیم برچسبها: درباره ی وبلاگ, [ جمعه 5 مهر 1398
] [ 14:16 ] [ خادم الشهدا ] گفت: اگه گفتی چی شد من بعد از این همه مدت چادر پوشیدم؟
برچسبها: ای کاش ما پسرا هم میتونستیم شبیه حضرت زهرا بشیم, شهداشرمنده ایم , ماه محرم, زندگینامه شهدا, حضرت زهرا, [ دو شنبه 5 آبان 1393
] [ 14:40 ] [ خادم الشهدا ] سيد مصطفي دوازدهمين و آخرين فرزند خانواده و هفتمين پسر اين خانواده پر بركت . مصطفي از 14 سالكي وارد بسيج شد و از 17 سالگي پا به سنگر جبهه هاي جنوب و غرب كشور گذاشت . سيد تمام هستي و زندگيش را وقف جنگ كرد . آنقدر در جبهه ماند كه دوستانش به او پير جبهه مي گفتند . مقداري از حقوقش را به حساب جنگ مي ريخت و بعد از شهادت معلوم شد كه سر پرستي چند خانواده بي بضاعت را نيز بر عهده داشته است . او معتقد بود : « جبهه به ما نيازي ندارد اين ما هستيم كه به جبهه نياز داريم » . بر مبناي اين اعتقاد تكامل خود را در جبهه مي ديد .مسير مسؤوليت هاي سيد مصطفي از تك تير اندازي در لشكر 14 امام حسين شروع شد . شهيد واجدي به سرعت در جبهه رشد كرد و وارد واحد اطلاعات عمليات شد و به عنوان سر تيم شناسايي تا اعماق مواضع دشمن نفوذ مي كرد . پس از آن به سمت معاون واحد و بعد مسؤول واحد اطلاعات عمليات تيپ 44 قمر بني هاشم منصوب شد و با جان و تمام وجود خدمت كرد. عملياتهايي كه سيد مصطفي واجدي در آنها شركت داشت عبارت است از : طريق القدس ، فتح المبين ، بيت المقدس ، رمضان ، والفجر يك و چهار ، خيبر ، بدر و عمليات هاي محدود و كوچك ديگر . در عمليات والفجر هشت اين عارف شب و شير روز پس از آنكه بارها و بارها مجروح شده ، از اينكه به فيض شهادت نائل نيامده ناراحت بود در تاريخ 27/11/64 در بهترين حالات يعني در حال نماز بر اثر اصابت تركش به تمامي بدنش رستگار شد و نزد جدش رسول الله شتافت .در اين عمليات او فرمانده گردان بود [ سه شنبه 27 خرداد 1393
] [ 12:28 ] [ خادم الشهدا ] توی ظل گرمای تابستان، بچه های محل سه تا تیم شده اند. توی کوچه ی هجده متری. تیم مهدی یک گل عقب است. عرق از سر و صورت بچه ها می ریزد. چیزی نمانده ببازند. اوت آخر است. مادر می آید روی تراس « مهدی! آقا مهدی!برای ناهار نون نداریم ها برو از سرکوچه دو تا نون بگیر.» توپ زیر پایش می ایستد. بچه ها منتظرند. توپ را می اندازد طرفشان و می دود سر کوچه. برچسبها: خاطره شهید مهدی زین الدین, [ پنج شنبه 29 اسفند 1392
] [ 20:55 ] [ خادم الشهدا ] |
|