اللهم عجل الولیک الفرج

شهدا شرمنده ایم
شهدا شرمنده ایم | صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل
نويسندگان
لگوی ما
div>head
علمای شیعه
آیت الله سیستانی

آیت الله خامنه ای

آیت الله وحید خراسانی

آیت الله صافی گلپایگانی

آیت الله مکارم شیرازی

در تیرماه 1332 در خانواده ای متوسط در خطه ی سرسبز شمال، پسری به دنیا آمد که نام وی را احمد گذاردند. احمد دوران دبستان وسه سال اول دبیرستان را به ترتیب در«کیاکلا» و«سرپل تالار» و سه سال آخر را در دبیرستان «قناد» بابل گذراند.
پدرش فردی شجاع و ظلم ستیز بود، از شجاعت پدر همین بس که علی رغم تصدی پست فرماندهی ژاندارمری در یکی از شهرهای شمال، به مبارزه با سردمداران زر و زور پرداخت و در نهایت مجبور به استعفاشد و به کشاورزی مشغول شد. از ایمان و قدرت روحی مادرش همین بس که هنگام دفن شهید کشوری، در حالی که عکس او را می بوسید، پرچم جمهوری اسلامی ایران را که با دست خود دوخته بود بر سر مزار فرزند آویخت و فریاد زد: "احسنت پسرم، احسنت" 
دوران تحصيلش را به عنوان شاگردي ممتاز به پايان رساند. وي ضمن تحصيل، علاقه زيادي به رشته‌هاي ورزشي و هنري نشان مي‌داد و در اغلب مسابقات رشته‌هاي هنري نيز شركت مي‌كرد. يك بار هم در رشته طراحي مقام اول را به دست آورد.
در رشته كشتي نيز درخششي فراوان داشت. علاوه بر اين ها، در اين دوره فعاليت مذهبي نيز داشت و با صداي پرسوز خود به مجالس و مراسم مذهبي شور خاصي مي‌بخشيد. در ايامي نظير عاشورا با مديريت و جديت بسيار، همواره مرثيه‌خواني و اداره بخشي از مراسم را به عهده مي‌گرفت. در اين برنامه‌ها، تمام سعي خود را براي نشان دادن چهره حقيقي اسلام و بيرون آوردن آن از قالب‌هايي كه سردمداران زر و زور و اربابان از خدا بي‌خبر براي آن درست كرده بودند، به كار مي‌برد و معتقد بود كه: 
«انسان نبايد يك مسلمان شناسنامه‌اي باشد، بلكه بايد عامل به احكام اسلام باشد». بر اين باور بود كه اسلام را از روي تحقيق و مطالعه بپذيرد، در دوران دبيرستان مطالعاتش را وسعت داد و تا هنگام اخذ ديپلم علاوه بر كتب مذهبي، كتاب‌هايي درباره وضعيت سياسي جهان را نيز مطالعه نمود. كشوري در سال آخر دبيرستان، با دو تن از همكلاسان خود، دست به فعاليت‌هاي سياسي – مذهبي زد و با كشيدن طرح‌ها و نقاشي‌هاي سياسي عليه رژيم وابسته، ماهيت آن را افشا كرد. بعد از گرفتن ديپلم، آماده ورود به دانشگاه ‌شد ولي با توجه به هزينه‌هاي سنگين آن و محروميت مالي كه داشت، از رفتن به دانشگاه منصرف گرديد. در سال 1351 وارد هوانيروز شد. او در آنجا مسايل و موضوعاتي را ديد كه به لحاظ مغايرت با مباني اعتقادي، رنجش مي‌داد اما سعي مي‌كرد در معاشرت با استادهاي خارجي، به گونه‌اي رفتار كند كه آنها را تحت تأثير خود قرار دهد, در اين مورد مي‌گفت: «من يك مسلمانم و مسلمان نبايد فقط به فكر خود باشد». او مي‌خواست در آنجا نيز دامنه ارشاد را بگستراند. به علت هوش و استعدادي كه داشت، دوره‌هاي تعليماتي خلباني هليكوپترهاي «كبرا» و «جت رنجر» را با موفقيت به پايان رساند. عبادات او نيز ديدني بود. او شب‌ها با صداي زيبایش قرآن مي‌خواند و پيوندش را با پروردگار مستحكم‌تر مي‌كرد. با زندگي ساده‌اش مي‌ساخت و با تجملات، سخت مبارزه مي‌كرد. روحيه‌اي متواضع و رئوف داشت و در عين حال در مقابل بي‌عدالتي‌ها سرسختانه مي‌ايستاد. كشوري با همه محدوديت‌هايي كه در ارتش وجود داشت، بسياري از كتاب‌هاي ممنوعه را در كمد لباسش جاسازي مي‌كرد و در فراغت، آنها را مطالعه مي‌نمود و حتي به ديگران نيز مي‌داد تا مطالعه كنند. چندين بار به علت فعاليت‌هايي كه عليه رژيم انجام داد، كارش به بازجويي رسيد و مورد تهديدهاي مختلف قرار گرفت.

"ادامه در ادامه مطلب"


برچسب‌ها: زندگینامه خلبان شهید احمد کشوری,
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 28 شهريور 1392 ] [ 17:12 ] [ خادم الشهدا ]

شهید سید مرتضی آوینی در شهریور سال 1326 در شهر ری متولد شد تحصیلات ابتدایی و متوسطه‌ی خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند و سپس به عنوان دانش‌جوی معماری وارد دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد او از کودکی با هنر انس داشت؛ شعر می‌سرود داستان و مقاله می‌نوشت و نقاشی می‌کرد تحصیلات دانشگاهی‌اش را نیز در رشته‌ای به انجام رساند که به طبع هنری او سازگار بود ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی معماری را کنار گذاشت و به اقتضای ضرورت‌های انقلاب به فیلم‌سازی پرداخت:

 "حقیر دارای فوق لیسانس معماری از دانشکده‌ی هنرهای زیبا هستم اما کاری را که اکنون انجام می‌دهم نباید به تحصیلاتم مربوط دانست حقیر هرچه آموخته‌ام از خارج دانشگاه است بنده با یقین کامل می‌گویم که تخصص حقیقی در سایه‌ی تعهد اسلامی به دست می‌آید و لاغیر قبل از انقلاب بنده فیلم نمی‌ساخته‌ام اگرچه با سینما آشنایی داشته‌ام. اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است... با شروع انقلاب تمام نوشته‌های خویش را -  اعم از تراوشات فلسفی، داستان‌های کوتاه، اشعار و... -  در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که "حدیث نفس" باشد ننویسم و دیگر از "خودم" سخنی به میان نیاورم... سعی کردم که "خودم" را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد، و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار مانده‌ام. البته آن چه که انسان می‌نویسد همیشه تراوشات درونی خود اوست همه‌ی هنرها این چنین هستند کسی هم که فیلم می‌سازد اثر تراوشات درونی خود اوست اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند، آن‌گاه این خداست که در آثار او جلوه‌گر می‌شود حقیر این چنین ادعایی ندارم ولی سعیم بر این بوده است."

شهید آوینی فیلم‌سازی را در اوایل پیروزی انقلاب با ساختن چند مجموعه درباره‌ی غائله‌ی گنبد (مجموعه‌ی شش روز در ترکمن صحرا)، سیل خوزستان و ظلم خوانین (مجموعه‌ی مستند خان گزیده‌ها) آغاز کرد

"با شروع کار جهاد سازندگی در سال 58 به روستاها رفتیم که برای خدا بیل بزنیم بعدها ضرورت‌های موجود رفته‌رفته ما را به فیلم‌سازی کشاند... ما از ابتدا در گروه جهاد نیتمان این بود که نسبت به همه‌ی وقایعی که برای انقلاب اسلام و نظام پیش می‌آید عکس‌العمل نشان بدهیم مثلاً سیل خوزستان که واقع شد، همان گروهی که بعدها مجموعه‌ی حقیقت را ساختیم به خوزستان رفتیم و یک گزارش مفصل تهیه کردیم آن گزارش در واقع جزو اولین کارهایمان در گروه جهاد بود بعد، غائله ی خسرو و ناصر قشقایی پیش آمد و مابه فیروزآباد، آباده و مناطق درگیری رفتیم... وقتی فیروز‌آباد در محاصره بود، ما با مشکلات زیادی از خط محاصره گذشتیم و خودمان را به فیروزآباد رساندیم. در واقع اولین صحنه‌های جنگ را ما در آن‌جا، در جنگ با خوانین گرفتیم.



گروه جهاد اولین گروهی بود که بلافاصله بعد از شروع جنگ به جبهه رفت دو تن از اعضای گروه در همان روزهای او جنگ در قصر شیرین اسیر شدند و نفر سوم، در حالی که تیر به شانه‌اش خورده بود، از حلقه‌ی محاصره گریخت. گروه بار دیگر تشکل یافت و در روزهای محاصره‌ی خرمشهر برای تهیه‌ی فیلم وارد این شهر شد:


برچسب‌ها: زندگینامه شهید مرتضی آوینی,
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 14 شهريور 1392 ] [ 17:2 ] [ خادم الشهدا ]

 

متولد 1340

دانشجوی رشته زبان و ادبیات فارسی

شهادت 1365 شلمچه

آرامگاه گلستان شهدای شهرضا

 

وصیت نامه

ان الذین آمنوا و الذین هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله اولئک یرجون رحمه الله و الله غفور رحیم (بقره 218 ).

خشنودم که الله پروردگارم و حضرت محمد (ص) پیغمبرم و حضرت علی (ع) و یازده فرزندش امامم و خمینی رهبرم و خلاصه اسلام دینم و تشیع مذهبم می باشد. کل نفس ذائقه الموت چون این قاعده قرآنی در مورد همه بلا استثنا اجرا می شود، پس مسأله مرگ هر مسلمانی حل شده است و وقتی انسان مؤمن شد دیگر ترس از سختی و مجاهدت و گرسنگی و مهاجرت در راه خدا جائی ندارد. من فکر می کنم با این همه تأکیداتی که قرآن و ائمه اطهار در مورد جهاد فی سبیل الله کرده اند و باز هم در مورد جنگ کوتاهی می کنند هنوز ایمانی به خدا و قرآن ندارند. خدا را شکر می کنم که به من توفیق عمل به این سخن حضرت علی (ع) (موتوا قبل ان تموتوا) را داد.

هان ای امت حزب الله شما به دنیا ثایت کردید که تمام قدرت ها در برابر قدرت الهی پوچ است و در مرحله عمل زهق الباطل را نشان داد. ولی با این همه افرادی غافل که در پوست انسانند ولی در واقع از حیوان پست ترند از مسلمانی فقط به نماز و روزه که برایشان ظاهرا دردسری پیدا نمی کند اکتفا کرده اند و تصور می کنند مسلمانند. حال که چنین است و از صبح تا به شب در فکر مادیات هستند و جمله من اصبح و لم یهتم بأمور المسلیمن فلیس بمسلم را فراموش کرده اند. بگذار این ها اسیر مطامع نفسانی خود باشند و روزی بیدار می شوند که کار از کار گذشته و اما مسئولین به شما می گویم اگر همیشه مرگ را در نظر داشته باشید و جمله حضرت علی (ع) را سرلوحه کار خود قرار دهید که فرمود اگر این مسند جاوید بود امروز تو دارای آن نبودی، پس به مردم نیکی کنید شما را به خدا به خون این شهدایی که خونشان در سراسر مملکت به زمین ریخته می شود، خیانت مکنید. بین مردم تبعیض قائل نشوید، در همه امور صمیمی ترین دوست خود را با یک روستایی بی بضاعت با یک چشم نگاه کنید.

اما خانواده ام اگر فیض عظمای شهادت نصیبم شد راه مرا ادامه دهید. مادر و خواهرانم با زبان خود جهاد کنید و بدانید من آگاهانه در این وادی قدم گذاشتم و به حقانیت او هم یقین دارم.

و از همسرم که باید بگویم خداوند یکی از بهترین زن ها را همسر من نمود و می دانم که مادر چنین فرزندی خوب تربیت می کند ولی با این حال دلم می خواهد فرزندم محمد علی پس از تحصیلات ابتدایی وارد مدارس علوم دینی شود که ان شاء الله موجب سعادت من و تو بشود.


برچسب‌ها: دانشجوی شهید محمد حسین گلابگیر ,
[ پنج شنبه 14 شهريور 1392 ] [ 16:53 ] [ خادم الشهدا ]

متولد 1335 اصفهان

دانشجوی رشته فیزیک

شهادت 1360 دارخوین بستان

آرامگاه گلستان شهدای اصفهان

 

 

وصیت نامه

 وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

به نیت این که برای خدا خون خود را در راه اسلام محمد و ائمه معصومین و نایب به حق شان امام خمینی بدهم به میدان کارزار می روم و امیدوارم خداوند از من عاصی به لطف مغفرت و رحمتش بگذرد و همه این خون را در جهت اسلام قبول کند.

از همه برادران و خواهران به خصوص از آشنایان خواستارم که محکم برای اسلام فعالیت کنند و بدانند شکر بسیاری از نعم که فقط یکی از آن ها این انقلاب و هدایت الهی به وسیله الله را شاید تا آخر عمر نشود به جا آورد. لذا بایستی تلاش برای اسلام را زیاد کرد و باز این را به خصوص به دوستان سال های جوانی و خانواده ام بیشتر تذکر می دهم.

برادرم ناصر و خواهرانم و پدر و مادرم انشاء ا... به فعالیت های اسلامی خود ادامه دهند و خدایی نکرده سرد نشود که پر خروش تر شوند. از همه دوستان و آشنایان حلالیت می طلبم به خصوص از پدر و مادرم و به خصوص از مادرم و امیدوارم با روحیه عالی خود نمونه باشد. ضمنا برادرم ناصر کلیه نوشته های مرا بخواند و هر چه را که جنبه ایدئولوژی داشت و به دردش می خورد نگه دارد و بقیه را دور بریزد. خدا توفیق بندگی اش را به همه ما ارزانی دارد و السلام علیکم و رحمه ا... (التماس دعا دارم).


برچسب‌ها: وصییت نامه دانشجوی شهید منصور موحدی نیا,
[ پنج شنبه 14 شهريور 1392 ] [ 16:47 ] [ خادم الشهدا ]
صفحه قبل 1 ... 13 14 15 16 17 ... 21 صفحه بعد
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 مهر 1392 شهريور 1392
امکانات وب
محل قرار گرفتن کد های وب
روزشمار فاطمیه وصیت شهدا
روزشمار محرم عاشورا آیه قرآن تصادفی .. ..


؟؟؟؟؟